20 February 2006

چشم اندازحقوق بشری حکومت "خودی ها " / 39


يك استاد برجسته حقوق، ورود افراد غيرمجتهد به مجلس خبرگان رهبري را خلاف قانون اساسي ندانست و گفت: در قانون اساسي صراحتي وجود ندارد كه اعضاي مجلس خبرگان رهبري حتما بايد مجتهد باشند.
محمود آخوندي در گفت‏وگو با خبرنگار "ايلنا"، با بيان اينكه مجلس خبرگان رهبري بايد افرادي با سلايق و تفكرات مختلف را شامل شود، گفت: در مجلس خبرگان بايد افرادي از قشرهاي مختلف حضور داشته باشند چرا كه نمي‏توان مسائل مملكت را به دست يك طيف خاص از جامعه سپرد

امروز ا.ن لاین
شنبه ٢۹ بهمن ١٣٨۴ – ١٨ فوريه ٢٠٠۶
http://www.emrouz.info/archives/2006/02/02134_3.php


اين پيشنهاد پر از هيچ است! ( يادداشت روز )

پيشنهاد حضور افراد غيرمجتهد در مجلس خبرگان رهبري… ظرفيت لازم براي تبديل شدن به يك چالش جدي را ندارد و … كمترين نتيجه آن، مي تواند تأكيد غيرقابل ترديد بر ضرورت شرط اجتهاد براي نمايندگان مجلس خبرگان رهبري باشد.

پيشنهاد دهندگان …معتقدند در اين مجلس بايد افرادي با تخصص هاي برجسته در امور سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي و... نيز عضويت داشته باشند …
و اما در اين باره اشاره به چند نكته ضروري است.

1- اصلي ترين شرط و خصوصيت رهبري انقلاب «اجتهاد» است…

2- افراد غيرمجتهد مجلس خبرگان تنها مي توانند به كساني رأي بدهند كه قبلاً «اجتهاد» آنها از سوي مجتهدين تاييد شده باشد و تازه نكته ديگري نيز در ميان است و آن، اين كه مطابق اصل 107قانون اساسي ؛

مطابق اين اصل از قانون اساسي، نمايندگان مجتهد مجلس خبرگان بايد از ميان فقهاي واجد شرايط، آن كس را كه اعلم به احكام اسلامي است انتخاب كنند. و از سوي ديگر، نمايندگان غيرمجتهد در تشخيص اجتهاد و يا اعلميت او حق و صلاحيت رأي ندارند ... خب! حالا بايد پرسيد، حضور نمايندگان غيرمجتهد در مجلس خبرگان چه خاصيتي دارد؟... عملاً هيچ!

3- ممكن است گفته شود نمايندگان غيرمجتهد مي توانند با نگاه تخصصي خود درباره توانمندي هاي سياسي، اجتماعي، نظامي و... رهبر اظهارنظر كنند … كه البته توصيه خيرخواهانه اي است ولي هرچه هست، پيشنهاد نيست! و مصداق اين بيت است كه:
به كوهستان اگر باران نبارد
به كوهستان نباريده است باران!!

4- و اما، آنچه گذشت فقط بخش كوچكي از ماجرا بود و با عرض پوزش از برخي پيشنهاددهندگان- فقط برخي از آنها- اين پيشنهاد برخاسته از دكترين انحرافي و ضد اسلامي «جدايي دين از سياست» است …تعجب نفرمائيد!... مي پرسيد چرا...؟!
پاسخ بسيار روشن و خالي از ابهام است... بخوانيد؛

5-آقايان مي فرمايند بايد متخصصان و كارشناسان امور سياسي و اجتماعي درباره صلاحيت هاي سياسي و اجتماعي رهبري اظهارنظر كنند و اظهارنظر در اين باره خارج از توان و تخصص مجتهدان است. در اين ديدگاه «سياست»، بيرون از دايره «دين» تلقي شده است يعني همان دكترين انحرافي و ضداسلامي…

حضرت امام(ره) با نگاهي برخاسته از بديهيات اسلام تأكيد مي فرمودند در اسلام دين و سياست از يكديگر جدا نيستند و به تعبير معروف شهيد مدرس «سياست ما عين ديانت ما و ديانت ما عين سياست ماست».

آن عزيز به حق پيوسته بر همين اساس، حضور فقيه عادل، وارسته و آگاه به مسائل روز -بخوانيد ولايت فقيه- را در صدر جمهوري اسلامي، لازمه و شرط غيرقابل تغيير براي نظام اسلامي مي دانستند و به جدّ بر اين باور منطقي و عقلايي بودند كه بدون حضور ولي فقيه در صدر يك نظام اسلامي، نمي توان براي آن، «هويت اسلامي» قايل بود.
امام راحل ما (ره) در تأكيد بر ضرورت اين اصل …به اندازه اي اصرار داشتند كه در سال هاي پاياني حيات طيبه خويش، خواستار تصريح بر «ولايت مطلقه فقيه» در قانون اساسي شدند.

… به يقين دوستان پيشنهاددهنده، اين جسارت نگارنده را در تشبيه مورد اشاره خواهند بخشيد، زيرا، اگرچه در غيراسلامي و ضدانقلابي بودن پيشنهاد برخاسته از غفلت آقايان ترديدي نمي باشد ولي هويت اسلامي و انقلابي آنان- البته نه همه آنها- بر كسي پوشيده نيست و
ميان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمين تا آسمان است.

6-امام راحل ما (ره) در سال هاي پاياني حيات طيبه خويش با اصرار فراوان از خطر «اسلام آمريكايي» سخن مي گفتند و درباره تفاوت بنيادين آن با اسلام ناب محمدي«ص» هشدارهاي پي درپي مي دادند. چرا...؟!
.
اسلام آمريكايي در يك كلام، اسلامي است كه بر «جدايي دين از سياست» تاكيد دارد، يعني همان «اسلام» كه «سياست» آن از فقه و آموزه هاي ديني برنمي خيزد و صدالبته ظلم ستيز نيست... و جز اين، تقريباً همه آنچه در اسلام ناب محمدي(ص) است را در خود دارد. دقيقاً نسبتي شبيه «آب» و «سراب».

7- يكي از تحليل گران آمريكايي در سال هاي اوليه انقلاب … در كتابي با عنوان «مفهوم واقعي جدايي دين از سياست» … آورده بود؛ «برخي از انديشمندان مسلمان تصور مي كنند منظور از دكترين «جدايي دين از سياست» آن است كه دين و سياست هركدام در حوزه مخصوص به خود باقي بمانند و حال آن كه دين اسلام، در عرصه سياست صاحب نظر و داراي ايده و راهبرد است بنابراين تصور اين كه دين در حوزه خود باقي مانده و به حوزه سياست كاري نداشته باشد، تصور موهوم و نادرستي است و مسلمانان معتقد براساس آموزه هاي ديني خود نمي توانند در امور سياسي دخالت نكنند». نويسنده در ادامه مي افزايد مقصود اصلي از «جدايي دين و سياست» آن است كه «دين به نفع سياست خودكشي كند و صحنه را به سياستمداران غيرديني واگذارد» و اما، جان مايه سخن نويسنده كتاب آنجاست كه مي گويد؛ اين نكته از نگاه همه متفكران مسلمان پنهان مانده بود و تنها خميني است كه واقعيت دكترين «جدايي دين از سياست» را به وضوح درك كرده است. (نقل به مضمون)

اكنون از دوستاني كه -به يقين پيشنهاد اخير آنان ناشي از غفلت است- بايد پرسيد، آيا وا نهادن سياست برخاسته از متن فقه و آموزه هاي اسلامي كه ظلم ستيزي اصلي ترين مشخصه آن است، و تن دادن به سياست برآمده از مكتب ها و مشرب هاي رايج سياسي، مفهومي جز خودكشي دين به نفع سياست بازان دنياي پرفريب امروز دارد؟ و آيا از برخي علاقمندان به حضرت امام(ره) شايسته است كه اصلي ترين مباني خط مبارك او را وا نهند و عنان سياست ورزي در نظام اسلامي را به سياستمداراني واگذارند كه سياست آنان عين ديانت نيست؟!

8- در پيشنهاد عزيزان پيشنهاد دهنده، نكات ديگري نيز هست كه پرداختن به آنها، اين نوشته را بيش از اندازه طولاني مي كند، نظير تاكيد بر حضور زنان در مجلس خبرگان كه در صورت دارابودن شرايط- اجتهاد و...- كمترين منعي براي آن نبوده و نيست...

حسين شريعتمداري
کیهان بازجوی عزیر ام القرا
یکشنبه 30 اسفند ١٣٨۴ – 19 فوريه ٢٠٠۶
http://www.kayhannews.ir/841201/2.HTM#other200





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]


نمایه ها و فهرست وب ایرانی

فارسی یاب وبلاگها و سایتها

لیست وبلاگهای ایرانیان در حهان

لینکستان

دایرکتوری اینترنت ایران

بهنویس Behnevis
فهرست وب سایت های ایرانی

Powered by Blogger

 

Subscribe to
Posts [Atom]

 
 

recently
Archives

public liability insurance uk

Get Free Shots from Snap.com